چهل قاعده عشق از الیف شافاک

قاعده اول از چهل قانون عشق (ملت عشق) اثر اليف شافاک “کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار می‌بریم، همچون آینه‌ای است که خود را در آن می‌بینیم. هنگامی‌که نام خدا را می‌شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم‌آور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیش‌تر مواقع در ترس و شرم به سر می‌بری. اما اگر هنگامی‌که نام خدا را می‌شنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.

” این جهان کوه است و فعل ماندا

سوی ما آید نداها را صدا (مثنوی – دفتر اول)

چه نزدیک است جان تو به جانم

که هر چیزی که اندیشی بدانم

از این نزدیک‌تر دارم نشانی

بیا نزدیک و بنگر درنشانم

(دیوان شمس، غزل 1514)

ای غذای جان مستم نام تو

چشم و عقلم روشن از ایام تو

شش جهت از روی من شد

همچو زر تا بدیدم سیم هفت اندام تو

(دیوان شمس- غزل 2228)

بر گرفته از : ?نقد ملت عشق ✍

#حافظ ذبیح لهی

#سامان-واثقی-فرد

#نشر_روزگار ✅‌ ?

samayfekr@

اشتراک این مطلب

خردورزی

اندیشه‌های بشری در حوزه‌های جادو، اساطیر، دین، فلسفه و علم از دوره پیش از سقراط یعنی نزدیک به سه هزار سال قبل تا پایان قرن بیستم سرگذشت متفاوتی داشته‌اند. در هر حوزه، کیفیت ظاهری و درونی طی شده آن با حوزه دیگر یکسان نبوده است. هم‌اکنون بدون داشتن قضاوت زودهنگام می‌توانیم بگوییم که بشر در مسیر طی شده تاریخ اندیشه، شرایط پلکانی را پیموده است و وقتی از یک پله به پله بعدی گام برداشته چشم‌انداز روشن‌تری را مشاهده کرده است. بشر با عبور از هر مرحله متوجه شده که در پلکان قبلی دید محدودتری داشته و ارزیابی‌های خام و ناقصی داشته است.

امروزه این مشکل همزمان در همه حوزه‌های پیش‌گفته شده وجود دارد؛ مانند پلکانی که پله‌های آن همزمان وجود دارد، اما بینش بشر نسبت به هر کدام از پله‌ها تغییر کرده است و سودمندی هر کدام از پله‌ها برای زندگی بشری تفاوت زیادی دارد. پله به پله بالاتر رفت. هیچکدام از پله‌ها از بین نرفته، اما بسیاری از آنها کم مصرف و بی‌مصرف شده است.

یادآوری می‌کنم که ویژگی قرن بیست‌ویکم گردش سریع اطلاعات نیست. درست است که اطلاعات در همه جا از طریق موتور‌های جستجو به سهولت در دسترس همگان است، اما مهم‌تر از آن تجزیه و تحلیل اطلاعات است. اندیشه برتر در آینده از این چشمه خواهد جوشید. (پیش گفتار)

?تاریخ خردورزی
✍#حافظ_ذبیح الهی
✅انتشارات #روزنه

معرفی کتاب: تاریخ خردورزی- انتشارات روزنه- اسفند 1399

اندیشه‌های بشری در حوزه‌های جادو، اساطیر، دین، فلسفه و علم از دوره پیش از سقراط یعنی نزدیک به سه هزار سال قبل تا پایان قرن بیستم سرگذشت متفاوتی داشته‌اند. در هر حوزه، کیفیت ظاهری و درونی طی شده آن با حوزه دیگر یکسان نبوده است. هم‌اکنون بدون داشتن قضاوت زودهنگام می‌توانیم بگوییم که بشر در مسیر طی شده تاریخ اندیشه، شرایط پلکانی را پیموده است و وقتی از یک پله به پله بعدی گام برداشته چشم‌انداز روشن‌تری را مشاهده کرده است. بشر با عبور از هر مرحله متوجه شده که در پلکان قبلی دید محدودتری داشته و ارزیابی‌های خام و ناقصی داشته است.

امروزه این مشکل همزمان در همه حوزه‌های پیش‌گفته شده وجود دارد؛ مانند پلکانی که پله‌های آن همزمان وجود دارد، اما بینش بشر نسبت به هر کدام از پله‌ها تغییر کرده است و سودمندی هر کدام از پله‌ها برای زندگی بشری تفاوت زیادی دارد. پله به پله بالاتر رفت. هیچکدام از پله‌ها از بین نرفته، اما بسیاری از آنها کم مصرف و بی‌مصرف شده است.

……….

روزبه: «پس تاریخ فلسفه را از دوران باستان شروع می‌کنم و تا دوران معاصر پیش می‌روم. نخست باید ببینیم در فلسفه ما به دنبال چه می‌گردیم؟ ما در پی پاسخ به پرسش‌هایی از این دست هستیم: شناخت چیست؟ حقیقت چیست؟ واقعیت چیست؟ ذهن و عقل ما کجای موضوع است؟ آزادی یعنی چه؟ آیا عدالت دست‌یافتنی است؟ انسان واقعاً کیست؟ اجتماع آیا جمع عددی انسان‌هاست؟ از کجا آمده‌ایم، به کجا می‌رویم؟ آیا روح با پایان جسم از بین می‌رود یا در جایی دیگر ادامه می‌یابد؟ آیا ممکن است در جسم دیگری حلول کند؟ آیا آفریدگاری وجود دارد یا به آن صورتی که تا به‌حال گفته‌اند وجود ندارد؟ جهان مادی و فیزیکی چگونه آغاز شده است و به کدام سمت می‌رود و بسیاری از موارد دیگر.

همه این‌ها پرسش‌هایی هستند که در تاریخ فلسفه وجود داشته است. به برخی از آنها پاسخ کامل‌تری داده شده و درباره عده زیادی هم نیازی به پاسخگویی ندیده‌اند و برخی پرسش‌ها و ابهامات را بدون اینکه پاسخ قطعی بدهند، به کناری گذاشته‌اند و از دستور موارد با اهمیت خارج کرده‌اند.»

………

«شاید سرمایه­داری بهترین راه تولید ثروت باشد اما بهترین طریق ایجاد نابرابری نیز هست… در حال حاضر دو خطر وجود دارد: یکی پرداختن بیش از حد به تاریخ فلسفه به­طوری که زیر بار آن له شویم. و دیگری خطر عکس آن، یعنی به اندازه کافی به تاریخ فلسفه نپردازیم. باید حد مطلوب را پیدا کرد و آن را فهمید».

معیار در بی معیاری

معرفی کتاب اخلاق و فلسفه اخلاق -آبتن

                             معرفی و بررسی دو کتاب در زمینه فلسفه اخلاق

معرفی کننده:آبتن

فلسفه اخلاق یکی از شاخه های پر چالش و بحث برانگیز دانش فلسفه است که روش آن به خاطر پیچیدگی های خاص خود، داوری درباره مسائل و موضوعات اخلاقی را بسیار دشوار کرده است. براساس تقسیم بندی کلان ارسطویی درباره تقسیم بندی گزاره ها بر حسب محتوای معرفتی آنها ؛گزاره ها به دودسته: اخباری و انشائی تقسیم میشوند. گزاره هایی که به ما خبر میدهند و امکان نشان دادن صدق و کذب آنها وجود دارد اخباری نامیده میشوند  و گزاره هایی که  امرو نهی میکنند، یا بیانگر حالات و احساسات ما هستند و یا پرسشی  و انگیزشی هستند،امکان نشان دادن صدق و کذب آنها وجود ندارد و اینگونه گزاره ها انشایی اند. دشواری داوری درباب مسائل اخلاقی از آن روی است که طبق تقسیم بندی ارسطویی ، گزاره های این دانش ( اخلاق) جزء گزاره های انشایی( امرو نهی) به شمار میروند نه اخباری و به همین خاطر امکان تعیین صدق و کذب درباب آنها وجود ندارد.

فیلسوفان تحلیلی معاصر نیزدر یک تقسیم بندی کلان دانش ها و علوم مختلف را به دوسته کلی تقسیم بندی کرده اند :

  1. علوم و دانش های توصیفی(descriptive)
  2. دانش های توصیه ای(prescriptive)

در خود همین عبارات ترکیبی هم معنایی سخت ژرف نهفته است ، چرا که دانش های توصیه ای هیچ گاه نمیتوانند علم باشند و علوم تجربی هم به هیچ وجه توصیه ای نیستند. وجه تسمیه این دو واژه ( توصیفی و توصیه ای) از آن روی است که وقتی علم و دانشی ، موضوع آن امور واقعی و اشیاء خارجی(facts & objects ) باشد آنگاه آن علم و دانش توصیفی است چراکه امور واقع و اشیاء خارجی را در قالب گزاره ، توصیف و تصویر میکند و امکان داوری برای نشان دادن صدق و کذب آن گزاره وجود دارد، در حالی در دانش های توصیه ای نظیر  دانش اخلاق هیچ چیزی توصیف نمیشود و گزاره های آن صرفا حامل توصیه ها ( باید ها و نباید ها) هستند. گزاره های اخلاقی صرفا به ما میگویند چه کاری را باید انجام داد و چه کاری را نباید، حال اگر بخواهیم به فرد یا افرادی یا خودمان و خانواده مان و … توصیه ای را بکنیم باید بر چه مبنا و یا مبنا هایی این چنین گزاره هایی را صادر کنیم؟ یا به عبارتی واضح تر آنها را امر و نهی کنیم ؟ 

دشواری روش داوری دانشی نظیر اخلاق دقیقا به همین خاطر است که گزاره های آن انشایی و توصیه ای هستند. برای داوری درباره علوم و دانش های توصیفی ، فقط کافی بود ما به عالم خارج رجوع کنیم؛ مثلا : ما برای این که بدانیم گزاره ای نظیر :{ الان روز است و خورشید همچنان میتابد.}صادق است، کافی است به جهان خارجمان بنگریم، اگر در جهان خارج ما واقعا چنین بود و گزاره ما واقعا بازنمای عالم خارج از ذهن ما بود ، گزاره ما صادق است و در غیر اینصورت گزاره ما کاذب است.

اما درباره دانش های توصیه ای نظیر اخلاق چطور؟

اگر من بگویم این کار خوب است یا بد و یا این کار را باید انجام داد و آن کار را نه، بر چه مبنایی چنین حکمی را صادر کرده ام ؟ و در درجه بعد ما از کجا بفهیمم که این کار حقیقتا هم خوب است و یا بد ؟ آیا اساسا حقایق اخلاقی وجود دارند؟

یا  مثلا میگوییم که فلان چیز زیباست یا بهمان چیز زشت است، ما اینکار را در روزمره به آسانی انجام میدهیم ، بی آنکه بدانیم که با چه مبنایی ما چنین احکامی را صادر میکنیم ؟

دانشی که کار تحلیل و نقادی تعریف ها و روش های داوری اخلاقی را بر عهده دارد؛ دانش فلسفه اخلاق است.

خود دانش فلسفه اخلاق دو بخش کلی دارد :

  1. فرا اخلاق ((mata-ethics
  2. اخلاق هنجاری ( normative-ethics)

در فرا اخلاق ، ما میاموزیم که امر خوب و امر بد چیست؟ اساسا چه چیزی خوب یا بد است ؟، در واقع در این بخش از دانش فلسفه اخلاق ، ما چیستی امور خوب و بد را بررسی میکنیم و میخواهیم بدانیم که وقتی میگوییم : {انجام دادن فلان کار خوب است } یعنی چه ؟ خوب بودن در اینجا چه معنی دارد؟ ، منظور ما و تعریف ما از خوب بودن یا بد بودن چیست؟. روش ما در داوری های اخلاقی چیست؟ طبق کدام معیار ها و بنیان ها امر خوب و بد را مشخص میکنیم؟

 ولی در اخلاق هنجاری در واقع مسئله ما چرایی و چگونگی انجام کار خوب یا بد درعمل است. درباب پیاده سازی قواعد اخلاقی آیا ما باید همواره یکسان عمل کنیم؟ یا تحت هر شرایط ، کنش ما نیز باید متغیر نسبت به آن باشد؟

ما در این بخش درصدد کاربردی ساختن آنچه که در درمقام نظر آموختیم،هستیم. چگونگی کاربرد آن نظریات در مقام عمل  و تصمیم گیری به موقع و متناسب با شرایط برای ما مهم است.

دو کتاب معرفی شده در حوزه فلسفه اخلاق ، یعنی ؛ درآمدی جدید به فلسفه اخلاق اثر هری جی گنسلرو مسائل اخلاقی اثر مایکل پالمر ، هردو جزء بهترین کتاب های ترجمه شده به فارسی هستند. کتاب نخست ( درآمدی جدید به فلسفه اخلاق) متنی بسیار روان دارد  و مولف گرامی مسائل فلسفی اخلاق را به ساده ترین زبان نگاشته است . این کتاب بیشتر محتوای خود را به فرا اخلاق  اختصاص داده است و نظریات مکاتب مختلف فلسفه فرا اخلاق را از یونان باستان تا امروز مورد تحلیل و نقادی قرار داده است.از این کتاب دو ترجمه شده است؛ ترجمه نخست را خانم حمیده بحرینی انجام داده است و استاد مصطفی ملکیان آن را ویرایش کرده است.ترجمه دوم را جناب آقای مهدی اخوان استاد دانشگاه علامه طباطبایی انجام داده است . ترجمه نخست نسبت به ترجمه دوم به سه دلیل برتر است و بدان ترجیح دارد: دلیل نخستم این است که ترجمه خانم بحرینی معادل های انتخابی آن دقیق تر است، گرچه در ترجمه خانم بحرینی هم تعداد خیلی کمی خطا در معادل یابی راه یافته است ولی درکل و به طور اجمالی ترجمه ایشان مرجح است. من برای بررسی در این نوشتار نمیخواهم همه نمونه ها بیاورم چون از حوصله این نوشتار خارج است و شاید به صورت مفصلتر و منقح تر در جای دیگری به آن بپردازم ، در اینجا فقط به یک نمونه مقایسه بسنده میکنم. عنوان اصل کتاب این است :

Ethics: a contemporary introduction

که این عنوان را خانم بحرینی ؛ درآمدی جدید به فلسفه اخلاق ترجمه کرده اند و آقای اخوان ؛ درآمدی به فلسفه اخلاق معاصر.

همانطور که میدانید contemporary به معنی معاصر و جدید است و عبارت وصفی (contemporary-introduction) به معنی درآمدی معاصر و یا همان که خانم بحرینی ترجمه کرده اند، است و ترجمه جناب اخوان کاملا اشتباه است چون همانطور که در محتوای کتاب هم خواهید دید نویسنده کتاب آقای گنسلر به سیر تاریخی نظریات اخلاقی از یونان گرفته تا امروز نظر داشته است و همه آنها را بررسی  کرده است و صرفا به نظریات مکاتب اخلاقی معاصر نپرداخته است. دلیل دومم روان بودن جملات ترجمه شده به فارسی است که باز هم  ترجمه خانم بحرینی روان تر از آقای اخوان است. و دلیل سوم و آخرم اینست که ترجمه خانم بحرینی ویراست جدید کتاب را که دارای دو فصل افزوده مولف است را نیز دربردارد ولی ترجمه آقای اخوان براساس همان ویراست نخست کتاب است.اشکال این کتاب این است که بخش اخلاق هنجاری آن بسیار کم است، و نظریات این بخش از اخلاق در این کتاب ، خیلی اجمالی مورد بررسی قرارگرفته است.

کتاب دوم هم که مسائل اخلاقی نام دارد نویسنده آن دکتر مایکل پالمر استاد فلسفه  دانشگاه های امریکا ،کتاب را به قدری ساده و روان نگاشته است که به عنوان اخلاق عمومی در دبیرستان های آمریکا تدریس میشود و این کتاب را آقای علیرضا آل بویه به فارسی ترجمه کرده و باز استاد ملکیان کار ویرایش را انجام داده است و ترجمه دومی هم برای مقایسه ندارد. ترجمه این کتاب هم روان و دقیق است ولی بازهم خالی از اشکال نیست. محتوای کلی این کتاب بیشتر به نظریات اخلاق هنجاری  پرداخته است وبخش فرا اخلاق آن کمتر است، به همین خاطر من هردو کتاب را معرفی کردم که این دو کتاب مکمل یکدیگرند و برای آشنایی مفصل با هردو بخش فلسفه اخلاق باید هردو کتاب مطالعه شود. پیشنهاد من این است که نخست کتاب درآمدی جدید به فلسفه اخلاق مطالعه شود و سپس مسائل اخلاقی. امیدوارم این نوشتارسودمندی کافیی را برای راهنمایی مقدماتی دوستداران فلسفه اخلاق داشته باشد.

معرفی کتاب نقد ملت عشق


جلسه نقد و بررسی کتاب ملت عشق در شهریور سال 1397 در محل موسسه فرهنگی ادبی سرای پژوهشی نواندیشان جوان(سپنج) برگزار شد.مجری برنامه سرکار خانم نرگس نظیف و منتقد و بررسی‌کننده آقای دکتر حافظ ذبیح‌الهی بودند. نشست بررسی در یک جمع صمیمی و  هم‌اندیشی درزمانی بیش از دو ساعت به طول انجامید.
کتاب «­­ملت عشق» که ترجمه forty rules of love اثر الیف شافاک است، در ترکیه و ایران با اقبال فراوانی روبرو شده است. نام «­ملت عشق» از سوی مترجم آقای ارسلان فصیحی از بیت «­ملت عشق از همه دین‌ها جداست-عاشقان را ملت و مذهب خداست»، از دفتر دوم مثنوی مولانا جلال‌الدین بلخی، انتخاب‌شده است. خانم راضیه عبدلی نیز در ترجمه اثر از نام “ملت عشق (چهل قانون عشق)” استفاده نمودند. 
موضوع کتاب داستان زندگی بانویی است که در سال 2008 از سنت، الگوبرداری می­کند و به تغییر افراطی‌گری‌های زیان‌بار منجر خواهد شد.
آقای سامان واثقی فرد (دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی)، نوار صوتی گفتگوی جلسه شامل فصل‌های 2و3و4و5 این کتاب که از سوی جناب دکتر ذبیح‌الهی ارایه شد، را پیاده‌ سازی نموده و به متن تبدیل کرده‌اند؛ همچنین فصل‌های 1و6 که مروری بر کتاب و شاهد مثال‌هایی از چهل قاعده عشق در مثنوی مولوی و غزلیات شمس است را به آن افزودند.
خواندن این کتاب را به همه آن‌هایی که برای میراث گذشته احترام زیادی دارند و در زندگی جاری به صلح و همزیستی و مفاهیم پایدار برای زندگی انسانی، احساس مسئولیت می‌کنند، تقدیم می‌داریم.
                                          موسسه فرهنگی و ادبی سرای پژوهشی نواندیشان جوان(سپنج)
                                                                          آبان 97

از کتاب در نیمروز نیلوفری

[Forwarded from


???
از سهیل تا ثریا

چند سحری از سهیل گذشته است
تو گفتی:
در چشمی گریان که به ثریاداشته ای
شاید در پری بی وزن آویخته ای
و در دستان نسیم به رنگ خیالی از پی خیالی دیگر
در آسمان هفتم پنهان شدی؟
من می گویم:
در همین جایی؛
شاید به قطره بارانی در آمدی
و به گونه های تک شقایق باغچه نشستی
آرام و شادمانه و خنده
از پی هم می خندی و
شاید از اندوه دل امروزش بس خبر مانده ای؟
و یا در پشت درختان جزیره
گریه هایت را به روی ماتم پریشانی ام
پنهان و پنهان ساخته ای ؟
فردا که از خواب برخاستی
به روی آینه بخند
شانه انگشتانت رآ به روی گیسوانت بگیر
مژگان به بگذار و
رو سوی آن گوشه باغ ببر
آنجا سپیداری ایستاده است
در قامتی پر از شاخه و برگ
آنقدر محکم که از طوفان ها نخواهد افتاد!
آنقدر نرم که هر روز به دست نسیمی
می لرزد!
او دلش را همانجا در رویا یافته است
او خیزران دستش را
در آغوش بال های خیال آورده است
او وقتی به روی ساحل جزیره رویا
نگاهی بر چشم انداز دریا می برد
آنقدر می دود
هم در خیال و هم در پرواز
خلسه، خواب رابه کناری می نهد
☆☆☆
تو در آشیان بالای درخت
او را چگونه
در تصویر نگاه خود باز یافته ای؟
که آرام نمی گیرد و
به راهش می دود و ادامه می دهد.

?در نیمروز نیلوفری
✍️#حافظذبیحالهی
@samayfekr

شعر

دلم برای مزرعه

برای عطر نمناک خوشه‌هایش

 تنگ گشته است

مرزهایی که ساقه‌ها را می‌آرایند

جویبار کم آبی که از سینه دشت می‌گذرد

زراع خسته‌ای که آرزوهایش را

 در واژه‌های پرنده و نیلوفر می‌خواند

 و سیلی فریادش را بر گونه‌های مرداب می‌کوبد

 تا ترس‌اش را از تماشای آن نگاه

  در پای بنفشه‌ها پنهان سازد

 دستی ساقی‌ای را می‌کارد

 به پایش نیلوفری را

  در آغوش می‌گیرد

 تا برای رویای فردا آرام دارد

قسمتی از شعر

✍️#حافظ _ذبیح_الهی

@samayfekr