شعر
دلم برای مزرعه
برای عطر نمناک خوشههایش
تنگ گشته است
مرزهایی که ساقهها را میآرایند
جویبار کم آبی که از سینه دشت میگذرد
زراع خستهای که آرزوهایش را
در واژههای پرنده و نیلوفر میخواند
و سیلی فریادش را بر گونههای مرداب میکوبد
تا ترساش را از تماشای آن نگاه
در پای بنفشهها پنهان سازد
دستی ساقیای را میکارد
به پایش نیلوفری را
در آغوش میگیرد
تا برای رویای فردا آرام دارد
قسمتی از شعر
✍️#حافظ _ذبیح_الهی
@samayfekr
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.